داشتم در خیابان های شهر عشق قدم می زدم
گذارم افتاد به قبرستان عشق خیلی
تعجب کردم تا چشم کار می کرد قبر بود... پیش
خودم گفتم یعنی این قدر قلب شکسته وجود
داره ؟؟؟ همین طور که می رفتم متوجه یک دل
شدم که انگار تازه خاک شده بود. جلو رفتم
ودیدم روی سنگ قبر چند تا برگ افتاده
کنار قبر نشستم و برایش دعا کردم وقتی برگ
ها را کنار زدم دیدم .... که اون دل
همون کسی بود که باعث شده بود دل من خیلی
پیش ها بمییییره
زندگی مثل شطرنجه اگه بازی نکنی
می گن بلد نیست ... اگه بد بازی کنی
می بازی ... اگه خوب بازی کنی همه
دوست دارن شکستت بدن