صدای زنگ تلفن . . . !؟
-- بله
- سلام سعید ببین من دیگه دارم میرم
اگه می خوای برای آخرین بار همو ببینیم
ساعت ?? بیا فرودگاه پرواز دارم
-- پروانه یعنی واقعا دیگه می خوای بری !؟
- معلومه که می خوام برم بمونم اینجا چیکار
اینجا چیزی نیست که به خاطرش بمونم . . .
-- پروانه به خاطر من به خاطر عشقمون . . . خاطراتمون
- وااای سعید چرا نمی خوای قبول کنی
این چیزی که تو بهش میگی عشق و خاطرات
همش یک جور بازیه کودکانه بود فراموششون کن
-- یعنی واقعا تو اینطوری فکر می کنی . . . برات متاسفم
- بحرحال دوست داشتی بیا نداشتیم نیا . . .
من کار دارم باید قطع کنم کاری نداری ؟
الو الو سعید . . . چرا جواب نمی دی . . . الو . . . دیوونه
.
چشمهای خیس سعید دارن رفتن پروانه رو میبینن . . .!
گفتم نرو پرپر میشم
گفتی می خوام رها باشم
گفتم آخه عاشق شدم
گفتی می خوام تنها باشم
گفتم دلم
گفتی بسوز
گفتم یه عمره باز هنوزززز . . .
گفتم پس عمرم چی میشه ؟
گفتی هدر شد شب و روز
واااااااااااااااااااااااای دلم
گفتم آخه داغون میشم
گفتی به من خوش میگذره
گفتم بیا چشمام به تو
گفتی آخه کی میخره
گفتم مرا جنس میدی
گفتی آره بی قیمتی
گفتم یک روز کسی بودم با من نکون بی حرمتی
گفتم صدام میمیره باز
گفتی به در بسوز بساز
گفتم حالا که پیر شدم
گفتی که از تو سیر شودم
گفتم تمنا میکنم
گفتی می خوام خوردت کنم
گفتم بیا بشکن تنو
گفتی فراموش کن منو
گفتی فراموش کن منو
گفتی فراموش کن منو
.
.
.